Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-01@10:31:34 GMT

از آدم زنده بايد ترسيد نه اسکلت مرده!

تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۹۹۱۹۴۵

خبرگزاري آريا - ماهنامه زنان و زندگي: اولين بار در شهر سوخته زابل ديدمش در حالي که در ميان گوري باستاني در کنار اسکلت تازه کشف شده اي نشسته بود و مشغول بررسي وضعيت آن بود. تمامي صورتش را براي در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگيري پوشانده بود، اما زماني که سر بلند کرد تا براي خبرنگاران توضيحاتي در مورد آن گور باستاني بدهد تعجب کردم؛ بسيار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ايران که در حوزه انسان شناسي پزشک قانوني نيز فعاليت مي کند.

هنوز دو سالي تا پايان سومين دهه زندگي فاصله داشت که از تز دکترايش در رشته باستان شناسي پيش از تاريخ در دانشگاه تهران دفاع کرد. او تنها دانش آموخته باستان شناسي است که در حوزه انسان شناسي فعاليت مي کند. با اينکه در دوران تحصيل در مدرسه جزو دانش آموزان ممتاز در رشته علوم تجربي بود و به احتمال زياد مي توانست در يکي از رشته هاي پزشکي پذيرفته شود اما براي شرکت سراسري تغيير رشته دارد و در رشته علوم انساني در کنکور شرکت کرد.

سپس باستان شناسي را به عنوان اولين انتخاب برگزيد و در همان رشته پذيرفته شد. در دوره ليسانس با عنوان استعداد درخشان فارغ التحصيل شد و بي وقفه تا اخذ مدرک دکتراي باستان شناسي از دانشگاه تهران پيش رفت. او اکنون علاوه بر شرکت در فصول کاوش در سايت هاي باستاني، در مرکز ژنتيک نور مشغول کارهاي پژوهشي است و علاوه بر اين ها در دانشگاه نيز تدريس مي کند.

در يک بعد از ظهر با «مريم رمضاني»، باستان شناس جوان و علاقه مند و با پشتکار، و تنها زن استخوان باستان شناس در ايران به گفت و گو نشستيم. او برايمان از کودکي و علايقش، نگاه خانواده و اطرافيانش به رشته باستان شناسي، دوران تحصيل و معايب و جاذبه ها اين رشته براي زنان سخن گفت.




زوحيه شما در کودکي چطور بود؟ هيچ وقت تصور مي کرديد که باستان شناس شويد؟

من دو برادر با فاصله سني يک و دو سال دارم و از آنجايي که با برادرهايم بزرگ شدم اخلاقم قدري پسرانه شد. از بچگي خيلي به کتاب علاقه داشتم و همه پول هاي عيدي ام را کتاب مي خريدم. بيشتر کتاب هايي که مي خريدم، کتاب هاي آلفرد هيچکاک و آگاتا کريستي بود که هنوز هم همه آن ها را دارم. من خيلي کم تلويزيون تماشا مي کردم اما برنامه مورد علاقه ام، سريال هاي پوآرو و خانم مارپل بود و هميشه هم به درستي آخر سريال را حدس مي زدم.

تا دوران راهنمايي همين کتاب ها را مي خواندم. کتاب سينوهه را وقتي که اول دبيرستان بودم خواندم و خيلي از آن خوشم آمد. من از بچگي روحيه پرس و جوگري داشتم و اين روحيه خيلي در انتخاب حرفه ام تاثير داشت.

در مدرسه دانش آموز درسخواني بوديد؟

بله، دانش آموز خوبي بودم اما متاسفانه خيلي روي نمره حساس بودم. در دوران مدرسه عادت داشتم که نمراتم را بعد از امتحان حساب کنم و با حساب کردن معدلم ببينم که شاگرد چندم مي شوم. يک بار با توجه به نمره هايم فکر مي کردم شاگرد دوم مي شوم اما شاگرد سوم شدم. آن شب تا صبح به قدري گريه کردم که صبح تمام بالشم خيس بود و پدرم با ديدن بالش خيس من کلي غصه خورد. با اينکه رشته ام علوم تجربي بود و شاگرد ممتازي هم بودم اما کنکور علوم انساني دادم و اولين رشته انتخابي ام هم باستان شناسي بود.

در دانشگاه هم دانشجوي خوبي بوديد؟

بله، در دانشگاه هم ليسانسم را سه ساله گرفتم و استعداد درخشان بودم. در دوره ارشد هم شاگرد دوم بودم. نمره پايان نامه ارشدم 20 شد. در دوره دکترا هم مي توانم بگويم تز من از معدود پايان نامه هاي دکتراست که در ايران توانستيم به طورموفقي«DNA ميتوکندري بقاياي اسکلتي» يک سايت باستان شناسي را به دست آوريم و نمره پايان نامه دکترايم 19.95 شد.

خانواده تان با تغيير رشته از تجربي به علوم انساني و بعد انتخاب رشته باستان شناسي موافق بودند؟

بله، مادرم مي گفت: بعدها که درست تمام شد، ممکن است موقعيت شغلي ات با خيلي از رشته ها يکي باشد اما حداقل رشته اي را انتخاب کن که دوست داشته باشي. حق با مادرم بود. من معتقدم کسي که کارش را دوست داشته باشد، يعني زندگي اش را دوست دارد. کسي که کارش را دوست داشته باشد، سخيت کار ديگر برايش مهم نيست. البته مادربزرگم هميشه مي گويد چرا پزشکي نخواندي؟

الان با توجه به سختي هايي که کار باستان شناسي دارد مثل کارکردن به مدت چند ماه در شرايط بد آب و هوايي با حداقل امکانات و دور از خانواده، نظر خانواده تان چيست؟

ما از آن خانواده هايي هستيم که خيلي خانواده ايم؛ يعني خيلي بايد کنار هم باشيم، با هم غذا بخوريم، جمعه ها حتما بايد کنار هم باشيم و تا قبل از اينکه براي حفاري بروم اصلا سابقه نداشت کسي از خانواده دور باشد. اولين باري که براي حفاري رفتم پدرم زنگ زد و گفت: «چندوقت مي خواهي بماني؟» گفتم: «يک هفته» پدرم گفت: «يعني چي که دختر يک هفته خانه نباشد؟» آن موقع 21 سال داشتم و به قزوين رفته بودم که به دليل نزديکي راه مي توانستم هفته اي يک بار به تهران بيايم. البته الان ديگر عادت کرده اند که بعضي مواقع خانه نباشم.

از چه زماني به صورت حرفه اي وارد کار باستان شناسي شديد؟

در دوره کارآموزي کارشناسي استادان به ما مي گفتند شما نبايد حفاري برويد و بايد درس بخوانيد. بعدها که خودم هم تدريس کردم فهميدم درست مي گويند. از زماني که روي پايان نامه کارشناسي ارشدم با عنوان «تغييرات زواياي فکين از هزاره سوم (عصر مفرغ) تا عصر حاضر» کار مي کردم، وارد کار باستان شناسي و انسان شناسي شدم.

از اولين کاوش و حفاري که رفتيد برايمان تعريف کنيد.

اولين کاوش ها معمولا خيلي هيجان انگيز هستند و دانشجوها تا چيزي پيدا مي کنند سريع اعلام مي کنند. اولين بار در دوران کارآموزي مقطع کارشناسي به سايت پيش از تاريخ «چهاربنه» در دشت قزوين رفته بوديم. در سايت هاي باستاني پيش از تاريخ پيدا کردن «کف» مربوط به يک دوره، خيلي اهميت دارد چون نشان دهنده يک دوره استقراري در آن سايت باستاني است. مثلا در همين کاوش در دشت قزوين به قدري هيجان داشتم که موقع حفاري يک بار فکر کردم کف پيدا کرده ام و به استادم گفتم کف پيدا کردم. در حالي که آنجا اصلا کفي وجود نداشت بلکه آفتاب روي گِل ها تابيده بود و به دليل فشرده بودن گل ها من فکر مي کردم به کف رسيده ام.




اولين باري که به اسکلت دست زديد و با اسکلت کار کرديد چه زماني بود؟

اولين بار در دانشگاه علوم پزشکي تهران به يک اسکلت واقعي دست زدم دانشجوي مقطع کارشناسي ارشد بودم که با دکتر حسن زاده که الان رييس بخش آناتومي دانشگاه علوم پزشکي تهران هستند، صحبت کردم و گفتم مي خواهم انسان شناس شوم. حدود 4- 5 ماه به بخش آناتومي مي رفتم تا بتوانم استخوان هاي واقعي را لمس کنم.

من خارج از برنامه درسي بقيه دانشجويان باستان شناسي به بخش آناتومي مي رفتم و استخوان امانت مي گرفتم. استخوان ها را به خانه مي بردم و در خاک باغچه دفن مي کردم و بعد آن ها را بيرون مي آوردم تا بتوانم نوع استخوان ها را تشخيص بدهم. زماني که استخوان واقعي را لمس مي کنيم با زماني که با مولاژ (قالب) لمس مي شود يا از روي کتاب مطالعه مي کنيم خيلي متفاوت است.

باستان شناس بايد قادر باشد کوچک ترين استخوان بدن انسان را تشخيص بدهد. چون همه تدفين هاي ما تدفين هاي شيکي نيستند که اسکلت، سالم مانده باشد و همه اجزايش قابل تشخيص باشد. گاهي در يک گور بيش از يک اسکلت پيدا مي شود که در هم پيچيده شده اند يا قسمت هاي مختلف اسکلت در گور پخش شده است؛ يک باستان شناس براي اينکه بتواند اسکلت را بازسازي کند بايد ريزترين استخوان ها را بشناسد.

هيچ وقت از اسکلت نترسيديد؟

شايد، چون وقتي که براي اولين بار اسکلت دست زدم خيلي سنم پايين بود. اما به واسطه کار مداوم الان ديگر از آن نمي ترسم. با اين وجود مطمئنم هيچ وقت نمي توانستم پزشکي بخوانم. من اصلا دل پزشکي ندارم حتي دل آمپول زدن هم ندارم. اما از اسکلت نمي ترسم.

حدود ده سال است که به صورت تخصصي با اسکلت کار مي کنم و علي رغم اينکه ديگران ممکن است فکر کنند آدم سنگدلي هستم، بسيار حساس و دل نازکم. مثلا اگر يک دختربچه فقير را در خيابان ببينم اشکم سرازير مي شود. يک شب تلويزيون پسربچه اي را نشان مي داد که تا 1- 2 شب آشغال هاي مردم را جمع مي کرد. من آنقدر متاثر شده بودم که گريه ام بند نمي آمد.

خيلي پيش آمده که ديگران از من مي پرسند از اسکلت نمي ترسي؟ و من هميشه جواب مي دهم: بايد از آدم زنده ترسيد نه مرده.

کارکردن با اسکلت براي من عادي شده است. چند روز پيش بايد يک جمجمه را براي يک سري آزمايش به خانه مي بردم. آنقدر اين کار برايم عادي بود که جمجمه را داخل يک کيسه پلاستيکي گذاشته بودم و با خودم حمل مي کردم. داخل تاکسي خانمي که کنارم نشسته بود متوجه شد و با تعجب پرسيد اين اسکلت واقعي است؟! وقتي پاسخ مثبت دادم اولين سوالي که پرسيد اين بود: «نمي ترسيد؟» با وجود اينکه ده سال است به طور تخصصي در اين زمينه کار مي کنم و بارها پيش آمده که اسکلت به خانه برده ام، اما خانواده ام هنوز مي ترسند.

آيا کارکردن مداوم با اسکلت تاثير منفي بر روحيه شما نگذاشته است؟

اتفاقا برعکس، بلکه باعث شده زندگي برايم جدي نشود و فکر کنم اگر آخر زندگي اين است چرا از ديگران کينه به دل بگيرم. من قبلا مسائل را خيلي جدي مي گرفتم و به اصطلاح مردمک چشمم خيلي ريز بود، اما الان ديگر اينطور نيستم. يکي از خصلت هاي انسان شناس ها اينست که خيلي راحت حرف مي زنند و چيزي را در دلشان نگه نمي دارند، مرگ براي آن ها به يک مسئله روتين و عادي تبديل شده است.

باستان شناسي معمولا کارکردن در شرايط سخت، با حداقل امکانات در سرما و گرما و وسط بيابان است. يک باستان شناس چه ويژگي هايي بايد داشته باشد تا بتواند در چنين شرايطي کار کند؟

باستان شناس بايد دو ويژگي داشته باشد: يکي اينکه قدرت تجزيه و آناليز داشته باشد و فقط گزارشگر نباشد و دوم اينکه از انعطاف پذيري بالايي برخوردار باشد تا در چنين شرايطي اذيت نشود. توانايي انجام کار گروهي در باستان شناسي بسيار مهم است و کسي که انعطاف پذيري داشته باشد در کار گروهي هم موفق خواهدشد.

آيا در زمان کار در سايت هاي باستاني و در حين حفاري مشکل جسمي، بيماري يا حادثه اي برايتان پيش آمده است؟

2-3 سال پيش که براي اولين بار به سايت باستاني شهر سوخته رفته بودم دچار حادثه شدم. زماني که يک گور باز و تميز مي شود ما بايد عکس بگيريم و طرح اسکلت را با همه جزييات بکشيم. من در کنار گور تازه حفاري شده مشغول طرح زدن بودم که پايم لغزيد و داخل گور افتادم؛ از آنجايي که اسکلت هنوز داخل گور بود، براي اينکه روي اسکلت نيافتم و اسکلت آسيب نبيند خودم را کنار ترانشه (گودال عميق) انداختم و پايم خيلي آسيب ديد که هنوز جاي آن روي پايم باقي مانده است. اگر روي اسکلت مي افتادم صدمه نمي ديدم اما چون اسکلت برايم مهم تر بود از ترس اينکه اسکلت خراب شود خودم را پرت کردم و آسيب ديدم.

يکي ديگر از مشکلاتي که در زمان حفاري در سايت هاي باستان شناسي اتفاق مي افتد گرمازدگي است. در زمان حفاري حتما بايد از کلاه و دستکش و کرم ضدآفتاب استفاده کنيم. من چون طبعم گرم است خيلي زود گرمازده مي شوم به همين خاطر هر روز خاکشير مي خورم و اصلا خرما و عسل نمي خورم و سعي مي کنم از خيار و گوجه زياد استفاده کنم تا گرمازده نشوم.

از سختي هاي کار زنان باستان شناس بگوييد؟

زنان در حفاري خيلي بايد نکات بهداشتي را رعايت کنند. مثلا ممکن است آب شست و شو آب تصفيه شده نباشد و همين باعث عفونت هاي زنانه شود. معمولا در پايگاه هاي آب تصفيه شده فقط براي آشاميدن داريم و گاهي مجبوريم دو ماه براي شست و شو از آب چاه استفاده کنيم.

آيا تا به حال پيش آمده خواب اسکلت ببينيد يا اسکلتي که پيدا کرده ايد ذهنتان را درگير کرده باشد؟

زماني که دانشجوي کارشناسي ارشد بودم و به دانشگاه علوم پزشکي مي رفتم و استخوان اسکلت را براي کار به خانه مي آوردم خواب ديدم وقتي مي خواهم اسکلت را از خاک خارج کنم تبديل به جنازه شده است.

سسال 93 در کاوش شهر سوخته اسکلت يک مرد جوان را پيدا کرديم که همه دندان هايش سالم بود و فقط دندان مولار 2 فک پايين را نداشت. زمان بازسازي اين اسکلت احتمالات مختلف را بررسي مي کردم تا ببينم چطور چنين اتفاقي افتاده که عليرغم سالم بودن همه دندان هايش فقط همين يک دندان را ندارد و اين خيلي ذهنم را درگير کرده بود.

نتايج يکي از کاوش هايتان را که در حوزه زنان قابل توجه بوده برايمان تعريف کنيد؟

در جوامع باستاني «مُهر» يک کالاي شأن زاست و معمولا در قبر مردها پيدا مي شود. اما در شهر سوخته بيشتر مُهرها در قبر زنان يافت شده است و اين مي تواند نشان دهنده اين باشد که اين جامعه زن سالار بوده است.




کمي در مورد فصول کاوش و سايت هاي باستان شناسي که تا به حال در آن ها کار کرده ايد توضيح بدهيد؟ با توجه به اينکه معمولا هيچ تفريح و سرگرمي در سايت هاي باستان شناسي وجود ندارد و بايد در يک دوره زماني خاص به طور سخت و فشرده کارکنيد، خسته نمي شويد؟

تا به حال در سايت هاي قزوين، هفت تپه (خوزستان)، شهر سوخته (زابل) و کرمانشاه کار کرده ام.

در سايت هاي باستان شناسي به خاطر گرماي هوا معمولا از حدود 5:30 صبح شروع مي شود و تا ساعت حدود 2 بعدازظهر در محل حفاري مشغول کار هستيم. بعد از ناهار و نماز و يک ساعت استراحت مجددا براي ثبت و ضبط داده هايي که آن روز به دست آورده ايم کارمان را در آزمايشگاه شروع مي کنيم و تا حدود 11 شب مشغول کار هستيم.

از آنجايي که هر روز در زمان کاوش چيز تازه اي به دست مي آوريم در نتيجه خسته نمي شويم و من به شخصه چون کارم را خيلي دوست دارم هيچ وقت احساس خستگي نمي کنم.

شما مجرد هستيد و حرفه باستان شناسي احتمالا براي زنان متاهل کار سخت تري خواهدبود. هيچ وقت فکر کرده ايد که ازدواج چقدر مي تواند روي کارتان تاثير بگذارد و آيا همين مساله باعث شده که به ازدواج فکر نکنيد؟

با اينکه مجرد هستم اما پدرم آدم خيلي سخت گيري است. مي گفت من درک نمي کنم تو يک هفته آن هم در چنين شرايطي خانه نباشي. اوايل کارم همه شرايط کار را به خانواده ام نمي گفتم چون ممکن بود بترسند و دفعه بعد مانع رفتنم شوند. مهم ترين مشکلات زنان متاهل باستان شناس اين است که بايد مدت زمان طولاني از خانه دور باشند.

افراد مختلف به من به عنوان يک زن باستان شناس نگاه متفاوتي دارند. برخي نگاه تحسين آميز دارند و برخي هم مي گويند چه معني دارد دختر دو ماه خانه نباشد. برخي مي گويند چرا شوهر نمي کني و سر خانه و زندگي ات نمي روي؟ زماني که از تز دکترايم دفاع کردم يکي از آشنايان به من گفت: «اگر ازدواج کرده بودي و الان دو تا بچه داشتي بهتر نبود؟!»

قطعا ازدواج تاثير زيادي روي کار من خواهدداشت. من تا قبل از اينکه دکترايم را بگيرم اصلا به فکر ازدواج نبودم و فقط به کار و درس فکر مي کردم. اما الان ديگر بهانه اي براي ازدواج نکردن ندارم. البته بايد با کسي ازدواج کنم که باستان شناس نباشد اما باستان شناس ها را درک کند.

چرا نمي خواهيد با يک باستان شناس ازدواج کنيد؟ يک باستان شناس به دليل شناختي که از اين رشته دارد شما را بيشتر درک نخواهدکرد؟

وقتي زن و شوهر هر دو باستان شناس باشند مجبورند براي کار و حفاري بروند. در آن صورت زندگي روي هواست. فکر مي کنم يک نفر بايد در زندگي حضور ثابت و منطقي داشته باشد. بايد کسي باشد که در زمان نبودن من به خانه و زندگي رسيدگي کند. البته بايد با کسي ازدواج کنم که شغل من برايش جذابيت داشته باشد و باستان شناس ها را درک کند چون اگر برايش جذابيت نداشته باشد خسته مي شود.


يه بچه دار شدن و مادري هم فکر کرده ايد؟ با توجه به نوع کار و سفرهاي کاري و فصول کاوش آيا مشکلي براي بچه دار شدن نخواهيد داشت؟

حتما، اصلا زندگي بدون بچه نمي شود. با اينکه مادرم به شوخي به من گفته: «براي نگه داشتن بچه ات روي من حساب نکن» اما از آنجايي که مادرم حتما بچه مرا دوست خواهدداشت روي کمک هاي او خيلي حساب کرده ام.

با توجه به اينکه در سن خيلي پايين به صورت حرفه اي مشغول باستان شناسي شديد و توانستيد مدارج بالا را در اين رشته طي کنيد چه آينده اي را براي خودتان متصور هستيد و تا کجا مي خواهيد در اين حرفه پيش برويد؟

دوست دارم با تجربه اي که از بررسي و پژوهش اسکلت هاي باستاني به دست مي آورم بتوانم در سال هاي آينده به مطالعه دقيق و بدون اشتباه ژنتيک باستان شناسي در ايران کمک کنم. ژنتيک باستان شناسي يعني اينکه رديابي اقوام ايراني را داشته باشيم و بتوانيم مسير آن ها را از اين لحاظ که در طول تاريخ از کجا آمده و به کجا رفته اند رديابي کنيم.

با کمک همکارانم در مرکز ژنتيک نور تصميم داريم DNA سايت هاي باستاني را به دست بياوريم و آن را با ِDNA اقوام مدرن مقايسه کنيم تا بتوانيم پازل DNA باستاني ايران را به درستي بچينيم و رفرنس دقيقي درباره مشخصات آناتومي ايرانيان به دست آوريم.

هيچ وقت فکر کرده ايد که اگر باستان شناس نمي شديد چه کاره مي شديد؟

قبلا چند بار به اين موضوع فکر کردم. ولي اگر باستان شناس نمي شدم مهندس عمران يا معمار مي شدم يعني در نهايت باز هم بايد پژوهشگر مي شدم چون هميشه يک سوال براي خودم دارم و روي آن سوال پژوهش مي کنم.

انسان هميشه در زندگي بايد براي خودش «چرا» داشته باشد. اين نکته در رشته باستان شناسي خيلي مهم است. باستان شناس دائم بايد براي خودش چرا تعريف کند. اگر در بهترين دانشگاه و بهترين رشته درس بخوانيد اما چرا نداشته باشيد بي فايده است.

آيا تصميم داريد براي گذراندن دوره هاي تحصيلي يا زندگي به خارج از کشور برويد؟

براي کامل شدن کارهايم و گذراندن دوره هاي فوق دکترا حتما در سال هاي آينده به خارج از کشور خواهم رفت. اما دوست ندارم براي زندگي به خارج از کشور بروم. معتقدم که انسان يک بار زندگي مي کند؛ چطور مي تواند در اين يک بار خانواده مادرش را نبيند. مگر آدم چقدر عمر مي کند که از خانواده اش دور باشد. اين طرز فکر هم نتيجه همان کارکردن با اسکلت است.

در سکانسي از سريال شهرزاد، فرهاد به شهرزاد مي گويد: «اين همه آدم دور و بر ما مردند ما دنبال چي هستيم.» حس من هم درباره زندگي همين است که اين همه آدم مرده اند من دنبال چه چيزي هستم. به اصطلاح مردمک چشمم درشت و حساسيتم کمتر شده است. انسان شناسي به من ياد داد که احساساتم را راحت بيان کنم.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۹۹۱۹۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گامی دیگر برای ثبت جهانی قلعه فلک الافلاک خرم آباد

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان لرستان، عطا حسن پور با اشاره به آخرین مرحله از کاوش باستان شناسان از تپه قلعه فلک الافلاک خرم آباد گفت: اولین لایه نگاری به روش نوین، علمی و هدفمند در تپه قلعه انجام شد و در آخرین کاوش‌ها به این نتیجه رسیدیم که سکونت انسان در این تپه به دوران قبل از عصر مفرغ یعنی مس و سنگ و حدود پنج هزار و ۴۰۰ سال پیش برمی گردد.

وی اظهارداشت: در اجرای فصل جدید کاوش باستان شناسان از تپه قلعه فلک الافلاک، عرصه‌ای به طول ۲۵ متر و عرض دو متر مورد کاوش و بررسی قرار گرفت که بقایای سکونت انسان در چندین دوره تاریخی کشف شد.

به گفته مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی لرستان، پرونده قلعه فلک الافلاک و دره خرم آباد سال گذشته برای ثبت در میراث جهانی به عنوان سهمیه ۲۰۲۴ ایران به سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، یونسکو، ارسال شده است که این کاوش هدفمند و علمی با شناخت لایه‌های دقیق باستان شناسی برای پیوست تاریخی و علمی پرونده ثبت جهانی بسیار بااهمیت است.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

دیگر خبرها

  • کشف فسیل دست نخورده یک گونه کانگوروی عجیب
  • واکنش حاج قاسم سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت : مگر ما مرده باشیم که خانواده ایرانی سالم به ایران برنگردد (فیلم)
  • می گوید: جسد موجود در تابوت‌ها سالم بودند اما...+ عکس | ماجرای ویدئوی جنجالی تابوت‌های باستانی خوزستان چیست؟
  • ماجرای ویدیوی منتشرشده در خصوص تابوت‌های جوبجی چیست؟
  • ویدیوی منتشرشده در خصوص تابوت‌های جوبجی مربوط به سال ۱۳۹۸است
  • از باستان‌شناسی خلیج‌فارس غافل مانده‌ایم
  • اراضی محوطه ربع رشیدی بسیار مهم و حساس از نظر باستان شناسی است
  • گامی دیگر برای ثبت جهانی قلعه فلک الافلاک خرم آباد
  • طالب‌زاده با وجود اهانت‌های گروه‌های مختلف، هیچگاه نه مردد شد و نه ترسید/زیست شهیدانه در زندگی نادر دیده می‌شد
  • ظهور و سقوط شهر باستانی هرم‌ها